تهران سربلند _ سعید رستخیز در ابتدای سخنان خود با مرور آغاز فعالیت حرفهایاش در سال ۱۳۸۳ تحت هدایت استاد سمندر گفت: «آن زمان، کاراته ایران یک مسیر مشخص داشت؛ مربیان در جایگاه خود قرار داشتند و رؤسا بدان معنا مدیران واقعی بودند، نه چهرههای مصلحتی. کارهای اجرایی منظم بود و احترام میان ارکان سازمان حفظ میشد. از آن دوران تا امروز بیش از دو دهه گذشته اما جریان مدیریت هنوز درگیر همان آشفتگیهای ابتدایی است.»
وی افزود : در شانزده سال اخیر، فدراسیون کاراته بیش از ده رئیس و سرپرست را در بازه زمانی ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۴ تجربه کرده است؛ چرخشی غیرمتعارف که به گفته او، «نشانه فقدان سیاستگذاری پایدار و نگاه سیستمی در ورزش کشور است». او تصریح کرد: «وقتی در هر مقطع تفکری تازه میآید و بلافاصله جای خود را به تفکر بعدی میدهد، هیچ روندی فرصت رشد ندارد. هیچ استعدادی در چنین فضای بیثباتی شکوفا نمیشود. این تغییرهای تکراری فدراسیون را از مسیر حرفهای خود خارج کرده است.»
رستخیز گفت آنچه امروز به چشم میآید، جایگزینی رابطهمحوری به جای تخصصگرایی است. وی تأکید کرد: « کسی به اصول مدیریتی پایبند نیست. کار فنی را افراد غیر فنی هدایت میکنند و نتیجه آن میشود حذف نیروهای ارزشمند و بیانگیزه شدن بدنه کارشناسی. ما در ظاهر ساختار داریم اما در باطن هر کس راه خود را میرود.»
او ادامه داد: «در دورههای گذشته، بهویژه در زمان حسن طباطبایی، با وجود انتقادها، انسجام نسبی وجود داشت. هفت سال مدیریت او دستکم نظم در برنامهریزی و ارتباطات را حفظ کرد و این برای کاراته حیاتی بود. ثبات همیشه از کیفیت کوتاهمدت مهمتر است. در آن دوران شاهد شفافیت نسبی، تقسیم وظایف مشخص و تمرکز بر اهداف میدانی بودیم؛ اما امروز همه چیز قربانی تصمیمهای شخصی و رقابتهای درونسازمانی شده است.»
تهران سربلند؛ «آقای رهنما از معرفی سرمربی تیم ملی میترسد. این ترس، نتیجه کماعتمادی به نیروهای داخلی است. وقتی تصمیمگیری به تأخیر میافتد، تیم ملی در بلاتکلیفی میماند و قهرمانان دلسرد میشوند. سرمربی تیم ملی نماد سیاست فنی کشور است و چنین جایگاهی را نمیتوان پشت درهای بسته نگه داشت. این رفتار نشانه بیثباتی و ضعف ساختاری است.»
پیشکسوت کاراته در ادامه گفتوگو، لحن خود را تندتر کرد و افزود: «مدیری که بخواهد با قلدری مسیر را پیش ببرد، دیر یا زود با انزوا مواجه میشود. قلدری در مدیریت فقط دیوار میسازد، نه آینده. فدراسیون باید با جامعه کاراته گفتوگو کند، با مربیان تبادل نظر داشته باشد و به صدای منتقدان میدان بدهد. حذف، نشانه تسلط نیست؛ علامت ترس است.»
رستخیز در ادامه با بیان اینکه نظارت و ارزیابی تقریباً از فدراسیون حذف شده است، تصریح کرد: «آقایان بازرس کجا هستند؟ مگر نه اینکه وظیفه آنان رصد عملکرد و تصمیمهای مدیران است؟ چطور میشود در یک نهاد ورزشی دهها تغییر و نصب بدون بررسی صورت گیرد و هیچ گزارشی در اختیار ورزشکاران قرار نگیرد؟ نبود نظارت یعنی فروپاشی اعتماد، و فروپاشی اعتماد یعنی پایان کار تیمی.»
وی افزود کاراته ایران به جایگاه تازه نیاز دارد، اما این تحول با شعار و نشست خبری به دست نمیآید. او گفت: کاراته ایران نیازمند مدیرانی است که دغدغه توسعه داشته باشند، نه جایگاه. مدیری که با انرژی و صداقت وارد شود میتواند ساختار را عوض کند؛ باید بپذیریم که فدراسیون کاراته به مدیر میخواهد، نه رئیس.
او ادامه داد و با اشاره به نقش مجموعههای همافزا در سطوح پایینتر گفت: «در این میان، انجمن باشگاهداران تهران با ریاست کاوه صدقی، دبیری دکتر میرزااقابیک و همکاری علی سلامت نمونهای از کار حرفهای و علمی در ورزش ایران است. این انجمن نشان داد که با برنامهریزی دقیق و پرهیز از حاشیه، میتوان ساختار را سالم نگه داشت و مسیر توسعه واقعی را پیدا کرد. تفاوت در نگاه است، نه امکانات.»
رستخیز گفت جامعه کاراته ثروتی انسانی است که نباید قربانی منافع سیاسی یا روابط شخصی شود. وی افزود: «تکتک قهرمانان، مربیان و داوران ما ستونهای این ورزش هستند. بیتوجهی به آنها، بیتوجهی به ریشههاست. اگر فدراسیون نتواند حس تعلق را در بدنه ایجاد کند، نتیجهاش فرسودگی و مهاجرت استعدادها خواهد بود.»
او در پایان تصریح کرد که نجات کاراته ایران نیازمند بازنگری اساسی است و گفت: «اگر مسیر همینطور ادامه پیدا کند، کاراته به حاشیه میرود و فرصتهای بینالمللی از دست میرود. باید اعتماد از دسترفته بازیابی شود، باید گفتوگو میان نسلها شکل بگیرد و باید عقلانیت جای سیاستزدگی را بگیرد. امروز کاراته ایران بیش از همیشه به شفافیت، قانونمندی و مدیریت عقلگرایانه نیاز دارد؛ نه اداره نمایشی، نه تصمیمهای احساسی.»
انتهای پیام/
